خلاصه داستان : سال ۱۰۰۰۰۱ قبل از میلاد. مرد غارنشینی با نسخه دندان گرازی ایمی وینهاوس برخورد کرده و می فهمد که بشریت ‏در روز ۲۰ آگوست ۲۰۰۹ از میان خواهد رفت، مگر اینکه جمجمه ای نارنجی رنگ به سر جای خود بازگردد. با ‏بازگشت به زمان حال می فهمیم که اینها رویای ویل بوده، اما روز معود را در تقویم دیواری خود علامت زده است ‏پس باید موضوع جدی باشد. ویل تلاش می کند موضوع را به دوست دخترش ایمی بگوید، اما موفق نمی شود. همان ‏روز در طول میهمانی، همه چیز شروع به لرزه در آمده و رادیو اعلام می کند که پایان دنیا سرآمده است...

خلاصه داستان : داستان این سریال کمدی ، درباره دو خانواده هست که دیدگاهشون به زندگی از زمین تا آسمون با هم فرق داره ولی زندگیشون در یک بازه زمانی به هم وصل میشه و یه جورایی مجبورن با هم بسازن ! …

خلاصه داستان :هنگامی که سگ "بکا" در شب کریسمس فرار می کند، او برای پیدا کردنش باید با دوست سابق خود همکاری کند ...